سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیگانه ، دختری در میان مردمان

صفحه خانگی پارسی یار درباره

خودکشی ممنوع!

تنهایی را دوست ندارم در حالی که بی نهایت به من وابسته است. دوستم دارد و بی وقفه در صدد است که خود را به من نزدیک و نزدیک تر کند. آه تنهایی... . چند روز گذشته را خانه بودم. خانه مأمن آرامی نیست. گرچه شاید برای خیلی ها باشد و باید باشد. با این حال زیر سقف خانه ای که به اهالی آن باید بگویم: خانواده... این جا تنهایی بیش از هر جای دنیا آزارم می دهد. در میان عزیزانم اکنون من تنهاترین تنها هستم. در جایی دیگر که باشم، می توانم زندگی کنم. بی آن که نیازمند پاسخ گویی باشم. می نویسم. می خوانم. عاشق می شوم. دیده می شوم. دیوانگی را فریاد می زنم و آن گاه که دیگرانم کارهای مهم تری داشته باشند، به آرامی رنگ می بازم و فراموش می شوم. و این وقت هاست که باید فکر چاره بود. گاه به کار پناه می برم و گاه گاهی نیز به درس. اگرچه کار همیشه هست. نیازمند تنوع می شوم و باز می گذارم چهره ی متفاوتی ظاهر شود و تا مدتی اطرافیانم را مشغول می کنم. چه می شود کرد؟ باید زنده بود و زندگی کرد. گرچه دوستانم گاه مرا به عدم ثبات عقیدتی متهم کرده اند و یکی بار هم یکی گفت: نمی توانی مثل بقیه باشی و کمتر دردسر بسازی؟! آه که این دوستان چه قدر دوست داشتنی و قابل اعتمادند! به مرور یاد می گیرم که در این دنیا تنها می توانم به خویشتن خود اعتماد کنم. به تدریج می فهمم که آدمیزاد کثیف ترین موجود روی زمین است. نه تحمل مخالفت دارد و نه تاب اعتراض. وای از این ثبات لعنتی! فقط بگذار همه چیز همان طور که تا به حال بوده و هست ادامه یابد. به دنبال هیچ نشانه ی عجیب و غریب و شک برانگیزی نباش که نابود خواهی شد. چه فکر کرده ای بیچاره؟ قانون ساده ی هستی را فراموش کرده ای که اگر خوب نباشی، بی شک در گروه بدها دسته بندی می شوی و بدها چه سرنوشت دردناکی در میان شعله های آتش و سنگ های گداخته خواهند داشت؟! سعی نکن خودت باشی که عذاب الیم خواهی شد! شاید به این بیندیشی که داری دست نوشته های دختر افسرده ی بی هویت از همه جا رانده ای را می خوانی که پیش از آن که چند قرص خواب آور ناقابل را بالا بیندازد یا قبل از کشیده شدن نرم و بی صدای تیغ ریش تراش بر مچ دست چپش، گفته چند خطی بنویسم و بعد... ! نه عزیزم! البته که تو در اشتباهی! من برای مستقل بودن و آزاد زیستن راه های زیادی می شناسم. زندگی دوست داشتنی است. یا خب اگر هم نباشد، لااقل قابل تحمل است. به یک بار امتحان کردنش که می ارزد. خانه جای من نیست. اما دنیا که تماماً به وسعت خانه ی من نیست!